یه روزایی هست که همه چیزو خوشگل میبینم

شهر و خیابوناشو درختاش و آدماش

اصن همه چی قشنگه،دوس دارم به همه لبخند بزنم

دوس دارم با موزیکی که تو هندزفریم داره پخش میشه تو پیاده رو برقصم

بوی خوبه نون و میوه ذهنمو روحمو تازه میکنه

رنگ آسمون خیلی خوشگله، اَبراش خیلی نازَن

تاکسی زردا خیلی خوش‌رنگن

رنگ سبز درختا با آبی آسمون و زردی ماشینا خیلی مکمل ان.

دوس دارم غرقه غرق شم تو فضاش، فضاشو بغل کنم و بماچمش

میرسم خونه

خونه مرتب و خنکه، اتاقم مرتبه و دکورش خیلی خوشگله

میزم خیلی مرتبه و جون میده واس درس خوندن

غذای مانمم خیلی خوشمزس

اما نمیدونم چی میشه که بعضی روزا مثه امروز

همه چیز زشت میشه

خیلی زشت

جوری که دلم نمیخواد به هیچ جا نگاه کنم فقط تن تن قدم برمیدارم و زمین رو نگاه میکنم تا برسم خونه

دیوارای شهر کثیفن، انگار سوختن

تو آسمون هیچ ابری نیس و آبیش هم بیشتر به خاکستری میخوره

هوا گرمه، بوی گند میوه‌گندیده میاد

درختا سبزه لجنی ان، خیلی برگاشون پژمردس

صدای غار غار ماشینا و اتوبوسا و موتورا نمیذاره صدای آهنگمو بشنوم

سرم درد میگیره

اخمام تو هَمِ، اخمای مردم هم همینطور

میام خونه

اتاقم خیل زشته ، دکورش خیلی به هم ریخته و شلوغه

تاریکه، حالمو بهم میزنه، همه خوابن هنوز، حسه هیچکاری نیس

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

من هر روز از یه مسیر میرم و میام

اما چی باعثه اینهمه تفاوت تو محیط اطرافم میشه

ینی هر روز دارن هی زشت و قشنگ میشن؟

شاید این زوایه نگاهه منه که تغییر میکنه

اما چی باعثه تغییرش میشه

نمیدونم

:((

حالم خوش نی امرو اصن

نمدونم باس چه کنم

شاید یه فیلم انگیزشی دیدم

شایدم یه اهنگ انگیزشی گوش کردم

شایدم پادکست

یا سخنرانی تد

نمدونم

خستم

کاش چشمامو ببندم باز که میکنم همه چی دوباره قشنگ شه.

چشام خستس.




مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها